زندگی...

رندی مانده بر دو راهی دریا و دایره

زندگی...

رندی مانده بر دو راهی دریا و دایره

هم عشق از آنسوی دگر سوی جنونت می کشد
گیرم که عاقل هم شدی زین رهگذر دیوانه جان
حسین منزوی

پیش از این هم بارها نوشته ام و هربار سرنوشت محتوم نوشته هایم معدوم شدن بوده است، و چه حیف که با این دنیای دیجیتال از لذت سوزاندن دست نوشته های کاغذی هم محروم مانده ایم.

نظرات را بسته ام که فکر نکنید اجباری در نظر دادن وجود دارد، اما اگر حرفی در سینه تان سنگینی می کند در تماس با من بزنید. میخوانم و اگر امکانش را گذاشته باشید جواب میدهم.

پیوندها

My newborn kid

دوشنبه, ۹ مرداد ۱۴۰۲، ۰۶:۴۷ ق.ظ

گام آخر را برداشتم، پرینتر سه بعدی تمام شد. پرونده های نیمه کاره درون مغزم یکی یکی دارد بسته میشود. روحم کمی سبک تر شده و لبخندم را نمیتوانم پنهان کنم

  

۰۲/۰۵/۰۹
رهگذر دیوانه