شعر خوانی
سه شنبه, ۸ فروردين ۱۴۰۲، ۱۰:۴۲ ق.ظ
عید شد جان دلم...
از خدا خواستمت!
از خدا خواستم آرامش چشمانت را...
عشق
با طعم حضور لب خندانت را...
عید شد جان دلم...
آرزو کن جانا...
هر چه در دل داری
دوری ِهر چه از آن بیزاری...
هر چه میخواهی از این سال جدید!
زندگی، عشق، امید...
آرزوهای مرا هم که خودت میدانی...!
در کنارت بودن،
ابدی بودن این عشق...
و تو!
خنده بر لب هایت،
پر ِشادی شدن دنیایت...
که تو خوشبخت ترین آدم دنیا باشی!
که دلت قرص بماند
که کسی هست کنارت
لحظاتی که نفس سخت شده، هم نفسی هست کنارت... جانم!
یا که در هیچ کجا، هیچ زمان
نگذارم که تو تنها باشی...
و الی خوب ترین خوبی ها!
عاقبت، از پس این باد زمستانی سرد...
عید شد جان دلم!
آرزو خواهم کرد....
شاعر: نامشخص
۰۸ فروردين ۰۲ ، ۱۰:۴۲