زندگی...

رندی مانده بر دو راهی دریا و دایره

زندگی...

رندی مانده بر دو راهی دریا و دایره

هم عشق از آنسوی دگر سوی جنونت می کشد
گیرم که عاقل هم شدی زین رهگذر دیوانه جان
حسین منزوی

پیش از این هم بارها نوشته ام و هربار سرنوشت محتوم نوشته هایم معدوم شدن بوده است، و چه حیف که با این دنیای دیجیتال از لذت سوزاندن دست نوشته های کاغذی هم محروم مانده ایم.

نظرات را بسته ام که فکر نکنید اجباری در نظر دادن وجود دارد، اما اگر حرفی در سینه تان سنگینی می کند در تماس با من بزنید. میخوانم و اگر امکانش را گذاشته باشید جواب میدهم.

پیوندها

غیبت صغری با ترجمه تحت الفظی بدگویی کوچک

دوشنبه, ۵ تیر ۱۴۰۲، ۰۶:۳۲ ق.ظ

آخر این ماه آزمون دارم، با توجه به کارکردش برای من اسمش رو بذاریم ارتقا شغلی. بیش از پیامد هاش و برکاتی که تو کارم داره خود این آزمون دادن و نتیجه مطلوب رو گرفتن واسه ام مهمه. یه چند هزار نفری شرکت کننده داره و فقط یک نفر برنده میشه. میخوام ببینم هنوز چیزی تو چنته دارم برای رقابت کردن یا خیر. البته با این فرمونی که فعلا دارم پیش میرم قطعا تنها چیزی که میتونم ثابت کنم استیلای کامل گشادیزیم بر همه ارکان زندگیمه.

ولی قرار نیست شرایط اینجوری بمونه قراره تلاشم رو بکنم، امیدوارم بکنم و ببینم هنوز قابلیت این رو دارم با تمام توانم چیزی رو بخوام و قدری از این احساس تماشاچی زندگی خودم بودن بکاهم. برای چیزایی که تو چندین سال اخیر به دست آوردم چندان تلاش نکردم، نه با همه توانم. مثه سگ کار کردم و وقت گذاشتم؟ بله. به خودم بالیده ام؟ نه.

یک مثال از گذشته نسبتا دور و سالهای دبیرستان بزنم، سر جلسه المپیاد تصمیم رو گرفته بودم که باید قبول شم. و شدم. هر دو تا رو قبول شدم. نیروی محرکه ام چی بود؟ عشق احتمالا. همین که سر یه کلاس میتونستیم با هم بشینیم کافی مینمود اون موقع، البته اون قبول نشد و همه فانتزیام رو گذاشتم در کوزه. چقدر آدم و خاطره داره یادم میاد از اون دوران- مغز عزیزم یه دقیقه یادآوری رو بیخیال شو، داشتم زر میزدم- اونجوری که اون سوالات سخت رو حل میکردم و احساس رضایتی که بعدش داشتم. یه بار دیگه همون رو میخوام لمس کنم، این بار برای اینکه به خودم ثابت کنم زنده ام.

 

پی نوشت: همه این صغری و کبری ها رو چیدم که بگم تا آخر این ماه نیستم.

پی نوشت تر: یه کرم جدیدی که تو نوشتن پیدا کردم با حروف فارسی انگلیسی نوشتن وسط یه متن فارسی، که واقعا فشار آوردم به خودم که متن اخیر رو آلوده نکنه

۰۲/۰۴/۰۵
رهگذر دیوانه