زندگی...

رندی مانده بر دو راهی دریا و دایره

زندگی...

رندی مانده بر دو راهی دریا و دایره

هم عشق از آنسوی دگر سوی جنونت می کشد
گیرم که عاقل هم شدی زین رهگذر دیوانه جان
حسین منزوی

پیش از این هم بارها نوشته ام و هربار سرنوشت محتوم نوشته هایم معدوم شدن بوده است، و چه حیف که با این دنیای دیجیتال از لذت سوزاندن دست نوشته های کاغذی هم محروم مانده ایم.

نظرات را بسته ام که فکر نکنید اجباری در نظر دادن وجود دارد، اما اگر حرفی در سینه تان سنگینی می کند در تماس با من بزنید. میخوانم و اگر امکانش را گذاشته باشید جواب میدهم.

پیوندها

شعر خوانی - بی دل شیدا

پنجشنبه, ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۲:۲۰ ب.ظ

 

دریافت با کیفیت اصلی

 

منم آن بیدل شیدا و غمت هست هویدا
و دو چشمان همیشه تر و پیداست درون دلم آشوب و چه رسواست دریغا،

که در آخر دلم از خانه برون رفت و دمی باز نگردد
یارمن بین تو کنون حال دل زار و بزن تار و ز دل خار تو بردار و بکن تار،

جهان دل بیمارم و نای نی خود را تو برون آر و دمی با من دلداده به سر کن

که جهانی همه فانی و کنون دانی و آن مینگرد بر دل آنی که به سانی

دلش اندر دل دیگر زده آتش همه جانی و ز دل نا رود عشقت که تو آنی که بمانی و دلم با تو بماند...

 

شاعر: طهماسبی

۰۲/۰۲/۲۱
رهگذر دیوانه